سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پارس زوزن

در ابتداى امر مى‏تواند چنین به نظر برسد که در شناخت عمومى جهان، دوره‏اى گویا و پرآوازه همانند دوره مغول شناخته شده است. ولى این چنین نیست و بسیارى از مراحل و مسایل تاریخ جهانى در این دوره ناشناخته مانده است.

 به این ترتیب، از بین موضوعاتى که به حال خود رها شده و پرده ابهام آن را فراگرفته است به مسئله مُلکِ مَلِک زوزن برمى‏خوریم که خطّه آن، واقع در جنوب خراسان، از همان ابتداى حمله مغول بر سر راه این مهاجمین قرار گرفت و با وجود عظمت و اهمیت آن در زمان خود به زودى نام مُلک و مَلِک و کرده‏هاى برجسته او همه فراموش شد.

 

 گفته‏ها و شنیده‏ها، روایات و حکایات، سپس فراموشى و نسیان، با سرعتى تمام ذات و شخصیت این جنگ‏سالار و سیاست‏مدار بزرگ را تحت سیطره درآورده و پایتخت او، با چنان اشتهارى که در دوران پیش از مغول داشت، به تدریج مبدل به توده‏اى از ویرانه‏هاى شکل‏باخته گردید. تنها بازمانده سرافراشته آن استخوان‏بندى مسجد جامع آن است که هنوز هم على‏رغم خرابى‏ها و ضایعاتى که به آن وارد شده، عظمت خویش را حفظ کرده است. این مسجد عظیم که خود نمایانگر اعمال و آرزوهاى بزرگ مَلِک زوزن بود همچون بسیارى از کارهاى سیاسى او نیمه‏کاره مانده زیرا هم‏زمان با ظهور مغول‏ها در سرحدات امپراطورى خوارزمشاهیان، دشمنان مَلِک او را از میان برداشتند. شاید اگر ایشان از بُعد حمله مغول بویى برده بودند به این کار دست نمى‏زدند زیرا که توانایى نظامى و مکنت ملک زوزن بسیار بود و اتحادش با خوارزمشاه مى‏توانست از همان ابتدا جلوى حمله مغول را بگیرد.

 

 از نظر سعدى، یک ادیب، این شخصیت به قدر کافى شهرت داشته که بدون هیچ نوع توضیح یا معرفى، نام او را در گلستان بیاورد[1]، ولى مارکوپولو، بازرگان، درباره او چنان سکوت کرده که گویى هرگز مَلِکى وجود نداشته است. این خاموشى خود نمایانگر دگرگونى‏هاى ژرف دوران مغول است زیرا این تاجر ونیزى از خود زوزن و یا دست‏کم از زمین‏هایى که از نیم‏قرن پیش از عبور او جزو حوزه زوزن بوده، رد شده است.

 

پرده فراموشى و از نظر محوشدگى آن چنان ضخیم بوده که هیچ یک از سیاحان جدید درصدد رفتن به زوزن برنیامده‏اند. در اوایل قرن، حتى کاشفان و نویسندگان تاریخ هنر چون ارنست دیتز Ernst Diez و سپس ارنست هرتسفلد Ernst Herzfeld ، در حالى که بناهاى تاریخى خرگرد را که در چند فرسنگى زوزن است، مطالعه مى‏کرده‏اند[2] به‏ موجودیت مسجد عظیم آن پى نبرده‏اند. بدون تردید، اگر تیمورتاش وزیر قدرتمند دربار رضاشاه، در سال 1939 آندره گدار را در جریان وجود چنین مسجدى نمى‏گذاشت،

 

 این بنا از دید و قلم او نیز پنهان مى‏ماند. این وزیر توانا که از ملاکان بزرگ بوده، زمین‏هایى در همان ناحیه داشته است.[3]

 

نه گدار و نه هیچ یک از سیاحان، باستان‏شناسان و نگارندگان تاریخ و تاریخ هنر که در گذشته به زوزن رفته‏اند متوجه نشده‏اند که نه‏تنها به تحسین ویرانه‏هاى یک بناى عظیم مشغولند بلکه به بازمانده‏ها و ویرانه‏هاى شهرى مى‏نگرند که در زیر آوارهاى خود مدفون و پنهان شده است. این ناآگاهى تا دهه 80 میلادى که نویسنده این سطور به زوزن رفت ادامه داشت و از آن زمان سازمان میراث فرهنگى کشور وارد عمل شد و به تدریج مسجد را از خطر انهدام کامل رهاند. تاکنون مرمت مسجد، نقشه‏بردارى و بررسى‏هاى باستان‏شناسى ویرانه‏هاى زوزن بدون وقفه ادامه داشته است. از جمله مسجد از راه فتوگرامترى به طور سه‏بعدى در فضا ترسیم گردیده و قابل رؤیت در رایانه مى‏باشد.

 

 اموال مَلِک زوزن بیکران بوده و ثروت او کلان. فرمان او از حد و مرزهاى جنوبى نیشابور تا بنادر شمالى شبه جزیره عربستان و از مرزهاى شرقى فارس تا حد و حدود غربى کابلستان و سند به اجرا در مى‏آمده است. در جایى دارایى و زر او خشم و غضب و آشفتگى خوارزمشاه، اسکندر ثانى و پشتیبان او را تسکین مى‏داده، [4]و در جایى دیگر حتى پس از مرگ او نیز، این اموال، بیهوده به جیحون (آمودریا) آورده مى‏شد تا از آن علیه مغول‏ها استفاده گردد.[5] پس این ملک قوام‏الدین مؤیدالملک، تاج‏الدین، امین‏الدین خواجه رضى‏الدین ابوبکر بن على، زوزنى، نیشابورى، اجل، ملِک زوزن، ملِک معظّم، که خوارزمشاه او را این چنین نامیده، که بوده است؟[6

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/11ساعت 6:43 عصر توسط رضا نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:

 قالب میهن بلاگ قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس