پارس زوزن
موسی: و آنگاه پروردگار ازآسمان به زمین آمد و به مرغ گفت به آن سوی خیابان برو و مرغ چنین کرد و پروردگارخشنود همی گشت.
مارکس: مرغ باید از خیابان رد میشد. این از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر بود.
خاتمی: چون میخواست با مرغهای آن طرف خیابان گفتگو بکند.
نیچه: چرا که نه؟
فروید: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با این سؤال نشان میدهد که به نوعی عدم اطمینان جنسی دچار هستید. آیا دربچگی شصت خود را میمکیدید؟
همینگوی: برای مردن.در زیرباران.
اینشتین: رابطه ی مرغ و خیابان نسبی است.
صادق هدایت: از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر.
شیرین عبادی: نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به خاطر اسلام بوده است. در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی را فراری نمیدهد.
حافظ: عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران برتو نخواهند نوشت
بیل کلینتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.
ناصرالدین شاه: یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم ازخیابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.
سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم.
سعدی: حکایت آن مرغ مناسب حال تواست که شنیدم که درآن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کنی
پدرخوانده: جای دوری نمیتواند برود.
فروغ فرخزاد: آه آه از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد.
:قالبساز: :بهاربیست: |